خیلی ناراحتم .دیشب رفیم خونه خانواده شوهرم پدرشوهرم کلی مرغ و خروس و بره داره.تو حومه جنوبه.خونشون تا حالا گردگیری نشده دیوارها شوره و ترک.قالی ها چرک ازشون بلند میشه تا کمی گله میکنم شوهرم میگه خودت پاش. کمک کن.خلاصه سیستم فاضلاب هم دارند موشه که اونجا میره و میاد .پدر شوهرم عطسه کردنرفت بشوره دستاشو مالید به هم اینم بگم یک منطقه کثیفی هستند که همه تا به هم میرسند دست و روبوسی میکنند.خلاصه از بیرون اومد دستاشو نشست عطسه کرد و دستاشو به هم مالید و شست سر سفره غذا گذاشتن دهن بچم منم داشت حالم بد میشد گفت بیا مامان بهت غذا بدم و اسپری زدم به دست پسرم گرچه هیلی دل چرکین بودم.