از،مدلش،و اخلاقش،بگم سرتون سوت میکشه الانـ......الان هرکس،از،بیرون ایشون ببینه عاشقش،میشه میگه وای،چقد،،مهربونه.......خیلی،روابط،اجتماعیش،باللست و بگو بخند داره باهمه............اما همش،نقش بازی،کردنه.....مثلا به من میگفت تو بچه بیار،دوتا شم بیار همه چیش،با من...بچم دنیا اومد گفت وای نمیتونم توان ندارم نمیتونم حتی،بغلش کنم...مثلا یبار،شوهرم گفت برای،زنم سبزی،بگیر،..گفت چششششم میگیرم.....دوهفته گذشت نگرفت.دوباره و سباره گفتیم گفت چشم ولی،نگرفت😐تولد شوهرم دعوتش،کردم.با خانواده خودم...از،،چنروز،قبلم میدونست پاشد با دخترش دست خالی،اومدن😐👲بعد موقع باز،شدن کادوها..شوهرم کشید تو اتاق که وای،وای،خجالت میکشم هیچز،نیاوردم و ـ....کلی مامانم بهش،گفت این حرفا چیه و فلان عیب نداره...هی،گفت نه فردا می رم یچیزی براش،میخرم.بهش،گفتن نمیخاد بابا..گفت نه خودم دوست دارم اصلا میخوام بخرم......هیچوقت نخرید هیچوقت.😐😐😐مثلا یبار خونش،بودیم میخواست بره بیرون خرید اماده شده بود .منتظر،که شوهرم بگه بزا برسونمت .شوهرمم بهش،گفت صبر،کن بریم اونم گفت ای وای،نه تو خسته ایی تو گناهیی نمیام اصلا...و...زود پاشد رفت بااهاش😐😐یا از،شوهرم میخاد پول بگیره میگه ای مادر،جان باش،واس،خودت من و تو نداریم زندگیم برا شماهاست و....بعد با یه دست دیگش،پولو میگیره......حالم داره ازین شخصیت حقه باز و دوروش بهم میخوره.....
😂😂اره والامن دلم نمیخوادمادرشوهرم پنج دیقه پیش بچم باشه این میخوادواسش نگهداره
منم نمیخام من از،حقه بازیش بدم میاد میگه توان ندارم.اما تو عروسی سه ساعت تموم واس چشم مردم بچه تو بغلش بود بچه یک ساله..ا نموقع نوزاد ده روزرو میگفت دستام جون نداره....الان واس اینکه بره به هنه نشونش،بده بگه این نومه و من نوم نگه میدارم........سر میز،شامم هی جلو هنه میگفت وای،عروس،تو بشین غذات بخ گناه داری،بجه رو نمیداد اصلا😳😳😳ولی تو خونه خودش من اصلا سر،سفره نمیتونم غذا بخورم توقع ندارم اون پاشه ها..نه..ولی میخام از،حقه بازیش برات بگم
خودت داری میگی یجوریِ که بیرون ببینیش میگی چقدر خوبه اما دورو هست
فقط ازش دوری کن
به اینجور آدما اصلا نمیشه تکیه کرد
موقع رفتن به من گفت:"فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم،بقیه هم هستن،چطوری بگم دوستت دارم؟بقیه که میشنَوَن من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم." به حمید گفتم:"پشت گوشی بگو یادت باشه!من منظورت رو میفهمم!قرار گذاشتیم به جای دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه! خوشش آمده بود،پلهها را میرفت پایین بلندبلند میگفت:"فرزانه یادت باشه!" من هم لبخند میزدم و میگفتم:"یادم هست!یادم هست!"....... 🌺برشی از کتاب"یادت باشد" خاطرات شهید مدافع حرم،حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید.... 🌹شهادت اتفاقی نیست🌹
خودت داری میگی یجوریِ که بیرون ببینیش میگی چقدر خوبه اما دورو هست فقط ازش دوری کن به ا ...
اصلا همیشه مواقع ضروری پشتم خالی کرد......من دخترم سه ماهش بود کولیک داشت و رفلاکس خلاصه خیلی گریه میکرد و اصلا اجازه هیجکاری بهم نمیداد.قرار بود حدود سی نفر،از،خانواده شوهرم بیان خونمون...منم فکر میکروم مادر،شوهر،و خواهرشوهرم میان کمکی،میکنن خب مسلما خانواده خودش بودن باید میومد..اما در کمال ناباوری نیومد...کسی که همیشه میگفت هرکاری داری بگو و.......هعی