که دعاروی اب میخونه و به مریض هامیده
به شوهر من رسید بامفاتیح باز کرد گفت چرا زودتر نیومدی
دعای بدی درحقت شده وکهنه شدم و زور شدن
روبه من گفت خوبه که تاحالا دیونه نکردی
من گفتم یعنی من مقصرم؟گفت اره
یهوخیلی گریم گرفت
بعدهمسرم رفت بیرون گفتم چرامن مقصرم گفت تومقصرنیستی دعاشده اماتوهم کم تقصیرنیستی
الانم شوهرم میگه بدبختی های من بخاطر توعه
دیدی اقاعه چی گفت
مرده خیلی ادم خوبی هست پول نمگیره خودت هرچقدرخواستی کمک میکنی بهش
ی اب وقران میخونه میگه هرروز بخور
همسرمروزای اول بهتر شد الان دوباره خالش خوب نیست
دیشب این حرف روگفت خیلیگریم گرفت جلوی خودم روگرفتم الانم میخوام برم خونه خواهرم
اگر من مقصرم پس میرم تا همه راحت باشن