بعدش من تو خیابون بودم ادخر دیگه تصمیمو گرفتم دیگخ طاقت زجر ندارم وسایلمو جمع کردم که بیام خونه بابام گفت جایی نرو این دفعه به جون بابام دنبالت نمیام و فلان منم جمع کردم و اومدم یه جارو آتیش میزنه بعد میگه نسوزون نمیشه که بار هزارمسه دست بزن داره قول داده بود به بابام بذاره کنار اما نمیتونه دیگه میدونم رو قولاش اعتباری نیست
اگه بشه اسکرین شات پیام هامونو میذارم.