تو یکی از روزهای شهریور سال ۷۵ تو ی خانواده ای ک چهار سال منتظر بچه بودن دختری متولد شد....مادرم میگه بقدری سفید بودی ک وقتی دادنت بغلم گفتم ععع اینک کلم سفیده😊😊 مادرم😍 کسی ک همیشه عاشقش بودمو هستم کسی ک اگ نبود زیر بار سخت گیری های پدرم له میشدم....پدر
همیشه برای من یک مفهوم دو پهلو داشت از یک طرف مردی ک بخانوادش عشق می ورزید واز طرف دیگه کسی ک با وجود تحصیلات عالی همیشه همسر و دخترشو بخاطر تعصبات بیجا زجر میداد.....