یه رمان مثل رمانای ازدواج اجباری یا ازدواج بخاطر خواهرم و خلاصه از اینا باشه به زور میرن زیر یه سقف یا ارباب رعیتی معرفی کنید لطفااااا میخوام دان کنم بخونم
من یه دریا ریختم پا گلم پلاسید نمیدونم چپ افتادم با خودم برا چی..
من یه بار توی نوجوونیم یه چند تاشو خوندم یکی از این رومانا داستانش اینجوری بود که دختره پاش سنگین و نحس بود با ده نفر ازدواج کرد خوشبختم نشد باباشم معتاد بود هی میخواست به پول شوهرش بده مادرم نداشت آخرشم دختره از نفر آخر که جدا شد خودکشی کرد خودشو از پنجره سوت کرد وسط کوچه. خدا از نویسنده اش نگذره همون شد دیگه ده دوازده سال اصلا رمان نخوندم حالم از رمان به هم میخورد تازه شروع کردم رمان های جایزه گرفته های غربی رو میخونم. از رمانای عشقولانه که همشون مثل هم شدن بدم میاد داستان ندارن همش جنگ و جدل بعدش به هم میرسن شده داستان همشون. از رمانای که حرفی واسه گفتن دارن و آدم میتونه باهاشون به دنیاهای دیگه سفر کنه و یه چیز درستو حسابی یاد بگیره خوشم میاد. دیگه از این خزوخیلا نمیخونم.
🌻🐞همیشه یادمان باشد: 🐞🌻 نگفته ها را میتوان گفت...ولی گفته ها رانمیتوان پس گرفت!...چه سنگ رابه کوزه بزنی چه کوزه رابه سنگ ... شکست باکوزه است...!دل ها خیلی زود از حرفها می شکنند! و شک نکن دل شکسته جایگاه خداست.(به گفته خدا)... وای به حال کسی که فقط خدا منتقم قلب شکسته آدم ها از او باشد... 🍀🌹 💕 مهر بورزیم. زندگی کوتاه است💕🌹🍀