سلام منمیترسم ولی دوست دارم یکی مثل خواهر داشته باشه البته دوتا خواهر دارما اخه صربه خوردم با یکی تو کلاسمون آشنا شدم بعد راهمون یکی بود با هم میرفتیم میومدیم تا اینکه گفت بریم کافی شاپ که کسی که میخوام باهاش ازدواج کنم ببین چطوریه اینا خبر نداشتم که یکیرم برای من درنظر گرفته منم سنم کم نادونی کردم رفتم نامزدم خارج بود زنگ زد اینا گفتم یه وضعی شد ولی خدارو شکر زندگیم به هم نخورد وگرنه نزدیک بود عشقمو از دست بدم ترسیدم ولی تو رمانا که میخونم احساس میکنم دوست خیلی خوبه ولی ندالم دوست قدیمیمم از قبل عروسیم ندیدم