خیلی کار بدی کردم ولی وقتی منو میزنه دردم نمیگیره غرورم میشکنه با این کارم خواستم بهش بفهمونم که دردم نمیگیره فقط خورد میشم
بعد از زدن تو سرم شیشه خورد شد به عالمه ریخت رو موهامو و لباسم از پشت گوشم خون میومد نمیدونم کجام زخمی شده بود بیچاره بچه هام دخترم خیلی گریه کرد میگفت به باباش بسه نزنش میمیره
شوهرم اهل زدن نبود گهگاهی سیلی میزد هرکار کردم ترک نکرد اما دیروز کتکم زد منم اون کار کردم بعد ترسید خون رو دید اومد پاک کرد خونمو ولی هنوزم فحشم می داد و میگفت باید بری خ بابات نزاکت بچه هارو ببرم سوار ماشین شدم مادرشوهرم و برادرشوهرم از سروصدامون پایین اومدن نزاشتن پیآدم کردن.ولی شوهرم همچنان آتیشی هست منم خیلی حس بدبختی بیچارگی دارم کاش هیچ وقت مامان نبودم(ناشکری نمیکنم قربون بچه هام برم.)