بهش گفتم یکسال باهمیم و قرارمون آشنایی واسه ازدواج بود و نه دوستی و خودتم میدونستی من با احدی دوستی نکردم ونمیکنم و گفتم قراره کی تکلیفمون روشن بشه و گفت چه تکلیفی؟ خودشو فقط اون راه ؛ گفت بزار کارامون رو بکنیم بعد ؛ گفتم کدوم کارا؛ گفت کارامون رو؟ گفتم کدوم کارا و گفت مگه تو کار نداری؟ گفتم چرا خیلی هم کار دارم و بعد گفتم حرف زدن باهات هیچ فایده ای نداره ؛ اما اون عین خیالش نیس اصلا هیچوقتا