من امروز با نامزدم بحثم شده بود
ماجرا ما اینکه من تو زمان دوستیمون بهش گفتم به هم بزنیم اونم ترسید ی هفته بعدش اومد خواستگاری
بهش میگفتم خرت از پل گذشت دیگه عین قبل نیستی اونم گفت حرف مفت نزن خیلی ناراحت شدم
اومدم بگم اینا حرف مفت نی دور و گوهره ..اشتباهی گفتم اینا گور و دوهره که من میگم 😐اونم هی خندید من مسخره کرد
اره بابا صد بار من قیافه جدیش و میبینم خندم میگیره غش میکنما
آره تا دلت بخواد
ما همیشههه همینجوریه
من خدای سوتی هستم خودمم همراهی میکنم بعدش برای خنده
اصلا همسر من وقتی داره دعوام میکنه خودش خندش میگیره
بقول همسری خدا خاک مارو از یه جا برداشته ما خیلییی شبیه همیم
آره الان قهر بودم باهاش هی اومد صدام کرد جواب ندادم گفت پس قهر کردی دیگه جواب نمیدی منم خندم گرفته بود نتونستم جلوی خنده مو بگیرم خندیدم
من اگه بخندم انگ دیوانگی بهم میزنه
