متاهلایی ک با همسرشون دوست بودن چجوری خونوادتونو میپیچوندین میرفتین پیش عشقتون؟و مجردا ام همینطور
دانشگاه و کلاساش عامل پیچوندن بود 😂😂😂
من پشت کنکوری بودم همش میگفتم کلاس دارم ازمون دارم البته راستم بود کلاس امادگی ازدواج
به بهونه اینکه میخوام با دوستام برم بیرون ما مسافرتم با هم رفتیم😂
انقدر پیچوندم که از ۶ ترم ۴ ترم مشروط شدم جالبه اخراجمم نمیکردن😂😂
دانشگاه کلاس اصلی ترین گزینه که همیشه جواب میداد خونه مامان بزرگم متاهلم
اوائل کتابخونه
بعد دانشگاه
بعد آرایشگاه(واسه اینکه یبهانه داشته باشم واسه پیچوندن یارایشگاه ردیف کرده بودم به بهانه کاراموزی میرفتم پیشش،ک یکروز در یکماه رو بتونم بپیچم به بازی😂😂😂)
الانم سر کار
من اصلا واسه مامانم پیچشی نداشتم، مامانم کلا تو جریان کارام میزاشتم، اینجوری خیلی راحت بودم، نگران هم نمیشد دیر میکردم،
بهونه خونه دوستم.ازاونجایی که مامانمم ول کن نبود تا جلوی در خونه دوست میومد حتی درم میزدم میرفتم تو بعدمیرفت(غافل ازاینکه پنج دیقه بعد ازخونه دوستم میرفتم سرقرار😑
نتیجه اخلاقی،هرکی بخواد یه کاری رو بکنه ؛بلاخره میکنه نمیشه جلوشو گرفت.
الان پشیمونم سودی نداشت اینکارا
من هیچ وقت ۵ شنبه ها کلاس برنمیداشتم ولی ب خانواده میگفتم از صب تا عروب کلاس دارم
چون همسرم کارمنده پنجشنبه ها تعطیله دوران دوستیمون از صب تا شب بیرون بودیم یادش بخیر
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
6 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
