2726
عنوان

ماجرای ازدواجتونو

| مشاهده متن کامل بحث + 2839 بازدید | 155 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم میگم هیچوقت با فامیل ازدواج نمیکنم 😪😂

سخته ولی ادم خوبی باشه حیفه رد کنی😜😜

خدایا هرجای ایرانم که دست میزنم درد میکند خودت مراقبمون باش😞                                                   عضو کمپین مبارزه با کلمات تهوع آورِ:شوشو(شوهر)  عِجقم(عشقم)🙊آخایی(شوهر) 🙊عجیجم(عزیزم)  پِری  آقایی(شوهر)  آز(آزمایش)  سز(سزارین)  اپی(ایپلاسیون)😳خخخخ(خندیدن مجازی)😤ازد(ازدواج)😞تودلی(جنین)😩چِلا(چرا)😖پسمل(پسر)😏دخمل(دختر)😕ریپ(ریپلای)😯رل(دوست پسر و دختر)😭دویوق(دروغ)😭عخی(آخی)👊پروف(پروفایل)😛خوشمل(خوشگل)👊کنجد(بچه)😩😩😩ز (زنگ زدن)😨                              
2728
ارههههه ولي لامصب 6 سال زمان هدر رفت    

با خوندن داستانت به این فکر کردم که چقدررررر قسمت تاثیر دارهههه.یعنی توی اون ۴ سال کلا دیگه همدیگرو ندیده بودید   یهو اومد خواستگاری؟؟

لطفا واسه نیتم یه صلوات بفرستید :)🌹
😂😂 چطور میشه اخه😂😂 حالا اگه ما بودیم برعکس میشد 🤦😂😂🤣🤣😅

نه ما تازه جوری عاشق هم شدیم کل محل زندگی من واون میدونستن باهمیم 

فک کن شبا ساعت ۱یا ۲میرفتم توماشین پیشش میخوابیدم یواشکی تا ۵صبح برمیگشتم خونمون 

حساب کن چقددددددد عاشق هم شدیم🤣

if you can't be kind,be quiet😏
😅😅😅😅بالامم از ترس همین شوهرم داد 

حق داشته طفلک

خدایا هرجای ایرانم که دست میزنم درد میکند خودت مراقبمون باش😞                                                   عضو کمپین مبارزه با کلمات تهوع آورِ:شوشو(شوهر)  عِجقم(عشقم)🙊آخایی(شوهر) 🙊عجیجم(عزیزم)  پِری  آقایی(شوهر)  آز(آزمایش)  سز(سزارین)  اپی(ایپلاسیون)😳خخخخ(خندیدن مجازی)😤ازد(ازدواج)😞تودلی(جنین)😩چِلا(چرا)😖پسمل(پسر)😏دخمل(دختر)😕ریپ(ریپلای)😯رل(دوست پسر و دختر)😭دویوق(دروغ)😭عخی(آخی)👊پروف(پروفایل)😛خوشمل(خوشگل)👊کنجد(بچه)😩😩😩ز (زنگ زدن)😨                              
😅😅😅😅بالامم از ترس همین شوهرم داد 

گفته دیه ای هم باید بدم😂😂😂

خدایا هرجای ایرانم که دست میزنم درد میکند خودت مراقبمون باش😞                                                   عضو کمپین مبارزه با کلمات تهوع آورِ:شوشو(شوهر)  عِجقم(عشقم)🙊آخایی(شوهر) 🙊عجیجم(عزیزم)  پِری  آقایی(شوهر)  آز(آزمایش)  سز(سزارین)  اپی(ایپلاسیون)😳خخخخ(خندیدن مجازی)😤ازد(ازدواج)😞تودلی(جنین)😩چِلا(چرا)😖پسمل(پسر)😏دخمل(دختر)😕ریپ(ریپلای)😯رل(دوست پسر و دختر)😭دویوق(دروغ)😭عخی(آخی)👊پروف(پروفایل)😛خوشمل(خوشگل)👊کنجد(بچه)😩😩😩ز (زنگ زدن)😨                              

اقا منم یروز با دختر عموم نشسته بودیم خاستم زنگ بزنم بایام بیاد دنبالم. این جریان مال سال 87 هست. اونموقع گوشیا ساده نوکیا داشتم. شماره یکیش اشتباه شد یه پسره جواب داد منم عین جیغ جیغوها بلند گفتم بابا بیا دنبالم. بعد پسره گفت شما و گفتم ببخشید اشتباه شد و قط کردم ولی مگه دیگه ول میکرد. هی زنگ میزد ازش متنفر بودم خیلی گیر بود. ولی کم کم فهمیدم از فامیلای دور مامانم اینا میشن و کلا گذاشتمش کنار جوابشو نمیدادم اونم 2 ماه زنگ نزد. بعد 2 ماه زنگ زد گفت سرباز نجف اباد شدم و دلم براش سوخت و الکی خوش و بش کردم و دوباره رفت دو ماهی یبار زنگ میزد چون پادگان بود. اقا زد ما دانشگاه قبول شدیم دقیق همون شهری که این سرباز بود. منه خنگ هم یروز که زنگ زد بهش گفتم و یروز دیدم سر کلاس بودم یکی هی زنگ هی زنگ از باجه تلفنی جواب دادم گفت در دانشگاهتونم. دیگه کلاسم تموم شد رفتم بیرون تا دو تا پسر سرباز نشستن رو چمن وسط خیابون. نمیدونستم کدوم یکیشونه. یکیش قد بلند و چهره معمولی و بالطبع کچل بودن. یکیش قد متوسط چشمای عسلی و چهرش بهتر بود ولی قد بلند نبود. دیگه رفتم جلو و همون چشم عسلیه بلند شد و سلام و اولین بار بود همو میدیدیم. منم صورت جوش جوشی یه دماع بزرگ و لاغر بودم. ولی زشت نبودماااا غرور نوجونی بود. من زیاد خوشم نیومد ولی اوووووون دیگه مگه ول میکرد صد بار گوشیمو شکستم قهر میکردم تو عرض دو سال دوس بودیم ولی من اصلا محلش نمیدادم و اون میگفت کاش نمیدیدی منو. خلاصه زد و یه همکلاسی شمالیم خاس بیاد خواستگاری و من میخاستم قبول کنم ولی این زنگ زد بهش گفتم گفتخودمو میکشم و من عاشقتم و گفتم برو هر غلطی میخای بکن. خیلی پسر مودبی بود اصلا فوش نمیداد حرف بد نمیزد فقط یکم قدش برام مسئله بود. خلاصه اونشب قرص خورد خواهرش زنگم زد که اگر این چیزیش بشه ولت نمکنیم. منم خاستگار شمالیمو رد کردم چون بابام راضی نبود. بعد دو روز دوباره زنگ زد. بهش گفتم نمیخامت گفت هر چی تو بگی و من حاضرم همه رو کنار بزارم بخاطر تو و...... اصلا نمیشه جزییات رو بگم. خیلی پسر خوبی بود خداهرم گقت کسی که دو با برات خودکشی میکنه پس حتما میخادت. خلاصه منم کم کم عللقمند شدم و اومد خاستگاری بابام قبول نمیکرد که تو تحصیل کرده ای اون دیپلم داره ما تو شهریم اونا تو روستان و ..... ولی شد دیگه رفتن تحقیق و از بس خوبی گفتن قبول کردم. تو ک و ن ش عروسی بودا. هنوزم همینه هر چی بشه بین خانوادش بازم منو انتخاب میکنه. هنوزم خیلی عاشقمه 7 سال گذشته. خیلی پسر مودب و مومن و نجیبی هست اگر برگردم بازم انتهابش میکنم ولی دیگه اذیتش نمیکنم😂 حالا نمیتونه روزه بگیره چون معدش حساس شده میگه تقصیر توست باید جای من روزه هامو بگیری😃

 شفای بیماران خاصه داداشم که ام اس گرفته صلوات بفرستین لطفا. التماس دعا. 
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز