باردارم ماه اخرمه خواهرم می خواست بیادکمکم شوهرش اول گفت بروبعدمیگه نمی خوادبری بچه هااتفاقی واسشون میفته درصورتیکه همه کارام توخونه است خیلی دلم شکست هیچکی ندارم کمکم کنه
بعدم میدونم واسه زایمانم می خواست خواهرم پرستاری کنه ازم اونم اخرش نمیذاره
چرا کارگر نمی گیری
کار گر بگیر
ازحسودی
حتما خواهرت خودش نخواسته بهونه شوهرشو‌اورده خیلیا اینطورین کاریو‌ک‌پشیمون میشن یا نمیخوان اسم شوهر میارن
کارگر بگیر منت کسیم نکش
فکر میکنی تو بارداری همه کسی کمکشون کرد نه خواهرم ماهم مثله شما بودیم کسی آب دستمون نداد حالا تو غصه نخور بزار کارات بمونه تمییز نکن
تا روز آخر بارداریم خودم همه کارام رو انجام دادم. یاد بگیر همیشه رو پای خودت وایسی و از کسی درخواست کمک نکنی تا اونجایی که میشه. امسال عید هم خونه تکونی نکن. چیز واجبی نیست. منت کسی هم رو سرت نیست
شوهرمن میگفت چرا نمیان کمکت کلی دعوا....
بدک خواهرم اومد یه رفتارایی ازخودش نشون دادبی وجودحسود هم آبروی منوبردهم خودشوتااخرعمربی ارزش کرد
کارگر برای کارای خونت بگیر
پرستار هم برای کمک بعد زایمانت
منت هیچ کسم نکش
دلتو دریا کن ،فدای سرت گلم ،شرایطتت سخت میشه اما از عهده ش برمیای
من خیلیا رو دیدم که هییییچکس کنارشون نبوده با اینکه مادر و خواهر و ..دارن،سختهههه ولی چاره ای نیس
لطفا با دل پاکت و فرشته تو دلت ،برا ما منتظرام دعا کن
چه توقعی داری از خواهرت؟؟؟
من خودم مجرد بودم رفتم برای زایمان خواهرم ولی الان برای خودم مطمئن نه خودش میاد نه شوهرش توقعم ندارم ازش .
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
