به خاطر کلاسام بچمو چند بار پیشش گذاشتم هررررررررر دفه اسهال شد از بس بی ملاحضس
شوهرم خوبه به فکرمه بهش جلو خودم میگه لوسش نکن کار خودتو بکن مامان دهن هر دومون وا میمونه
من حوصبه رانندگی نداشتم ماشین بر نمیدارم دخترخونه بودم ماشین دستم بود ماشین شوهرم شاسی داره میترسمکاری شه بهم همش میگه بیییییییی عرررضه امشب من برداشتم رفتم دنبالش که بریم دور بزنیم بچم بغلش بود شیشه رو میداد پایین هوای سرددددد بهش میگم مامان جلن مریض میشه بده بالا میگه نه بزار هوا بخوره گفتم آلودس بده بالا داد زد باشه ملکههههه باشه اطاعت میشه 4 تا فوشم داد بچم بغلشه میگم داد نزن
بهم گفت مانتوم بده براش 3 تا مانتو آوردم بهترین همشون پوشیده بعد میگه اه اه چقدر بوی ادکلنمیده خفه شدم... دست چگم تیر میکشه از دستش
با دختر خالم سر یه موضوع بیاهمیت بحثمون شد آخرش همو بغل کردیم بعد به دختر خالم میگه شما که هیچ وقت دخترمنو محل نمیدین همیشه باهاش بدین اصلا شاخ درآوردم دخترخالم گفت آره من باهات اینجوریم؟؟؟ گفتم باز چی میگی مامان
به خدا دیگه نمیکشم اینا موضوعات کوچیک بود گفتم نمیدونم چکار کنم
به بچه 2 ساله میگه تو هم مثه مامانت میشی 4 روز دیگه منو نمیخوای حالا من همش دارم بهش محبت میکنم از وقتی دخترم به دنیا اومده قشنگ روانی شده