امشب رو تخت دراز کشیده بودیم که بخوابیم
سرش تو گوشیش بود
یهو دیدم پیام داره پاک میکنه
اسم منشی دکتری که تحت نظرش هست بود
ما چون شهرستانی و واسه نوبت میره مرکز استان شماره منشی رو گرفته که هروقت خواست براش نوبت جور کنه
فک میکرد من حواسم نیست
گفتم چرا پیام داده گفت به وضعیتم پلیخ داده
گفتم غلط کرده هیچ دلیلی نداره منشی بخواد پیام بده
بعد شروع کرد به تهمت زدن و فحاشی. گفت تو مریضی تو روانیی گورتو گم کن برو. بعد حمله کرد بهم زد تو سرم و رفت شلنگ آورد.. بچه م از ترس داشت میلرزید