من پسرمو پسر یکی از اقوام نزدیک همسرم که خونمونم نزدیک همه به یه مهد میرن منم همسرم ماشینو فروخت برا رفت آمد خودم مجبور بودم پسرمو ببرمشو بیارمش صب ظهر ولی اون صبحا شوهرش بچشو میرسوند(طی این مدتم با اینکه اقوام خیلی نزدیک هستیمو خونمون خیلی نزدیکه همه تعارف نزد که خب بیاید شمارو هم باماشین برسونیم با اینکه منو تو رفت آمد میدید!) خودخانومه میره کلاس بعضی روزا خودش بچشو از مهد برمیداشت بعضی روزای دیگه خواهرش!! حالا همسرم من دوباره ماشین خرید ما یه هفته ایی تو راه برگشت اینارو رسوندیم با اینکه دوست داشتم مث خودش رفتار کنم ولی دلم برا بچش سوخت که خسته ده کوفته باز دنبال مامانش بدو ولی روزای دیگه همین که مارو میدی خودش می اومد دیگه...