ب تازگی متوجه شدم که همسرم غدد لنفاوی بزرگ شده و اوت کرده البته در گذشته هم این بیماری داشته و رفع شده حالا بعد از دوازده سیزده سال برگشته... ما ده ماهی میشه که ازدواج کردیم و پنج ماه هست تو خونه خودمونیم که تو این ده ماه ماه اول برادرش سوار موتور بود تصادف کرد کلاه خودشم سر دوستش بود دچار ضربه مغزی و کما شد اما الان حالش خوبه خداروشکر...این اتفاقات ک افتاده نمیخام بهم بگن بد قدم اخع هیچکدوم ب من ربط نداره ک مادر شوهرم دیشب میگف نمیدونم خوب شده بود چرا یهوو برگشت چرا تو مجردیش برنگشت به شوخی میگف از وقتی باتو اشنا شد دیگ یه دو سه سالی هس نرفته که چکابشو بده ولی من میدونم که از قصد این حرفو زد ک دیوار بشنوه... من چیکار کنم با این اوضاع و احوال بد خودم بخاطر بیماری شوهرم این حرفارم بشنوم
وزن شروع: ۷۹😣 - وزن فعلی: ۶۰🤗 -وزن هدف: ۵۷😍 قد: ۱۶۱ ❤️ من به دنبه هایم وعده آب شدن داده ام...😁❤️ یه بار برای همیشه تصمیمت رو بگیر و تا تهش برو... نمیشه هرچی که دلت خواست بخوری و انتظار داشته باشی صبح عدد دلخواهت رو روی ترازو ببینی... نمیشه تو یخچالت همیشه شیرینی خامه ای باشه و وقتی میری جلو آینه از هیکلت لذت ببری... نمیشه اندازه دو نفر بخوری و به سایز یه نفر لباس بخری... همین الان شروع کن... با یک اراده قوی... اینطوری میشه که بعد یه مدت صبح به عشق وزن کردن خودت و دیدن هیکلت جلو آینه از خواب بیدار میشی...😍😍😍
بهترین کار اینه حالا که اول زندگیتونه خیلی رک ولی مودبانه بگی از این حرفتون ناراحت شدم و از شنیدن گوشه کنایه بدم میلد اگه چیزی خواستین بهم بگین مستیچقیم بگین
بعد هم بگو به اندازه کافی از بیماری همسرت ناراحتین همتون و بهتره با حرف هم دیگه را آزار ندین بگو بهتره بجای دنبال دلیل بودن دعا کنیم زود خوب بشه و دیگه برنگرده مریضی
عزیزم هیچ کس بد قدم نیست.ولی خیلی ها بد دهن هستن .
جهان زیادی شلوغ و درهم شده.آرام جان!کجایی؟شهر خلوت شده و دل ها مضطر.نمی آیی؟در روزگاری که زیر سایه مجسمه ی آزادی غرب وحشی رخ نمایی میکند.در دنیایی که قانونش شده گرگ باش تا خورده نشوی مرگ سزای بره هاست.چه چیزی میتواند پدری را پسری را دختری را مادری را زنی را مردی را از کنج امن خانه اش بیرون بکشد و ببرد برای خدمت.طلبه ای می گوید شیعه غسل و کفن لازم است.و داوطلبانه به غسالخانه میرود.جوانی بی سواد به بیمارستان میرود تا نظافت کند.می گوید پزشکی نمیدانم حداقل میتوانم خدمت گذار باشم.مادرانی دلواپس پشت چرخ های خیاطی ماسک و گان میدوزند.کارخانه دار خط تولید دستکش راه می اندازد.رایگان یا به قول بچه های جنگ صلواتی.موکب داران اربعین در شهر موکب سلامتی میزنند. چه چیزی این وسط انسان را به این درجه از انسانیت میرساند؟چه چیزی جز ایمان!جز توکل!جز خدا 🌹🌹حسین جانم.ارباب !این کوچه های خلوت شهر بدی کرده.گناه کار شده.اما خودت شاهدی همین کوچه محرم و صفرش جولانگاه پرچمت بوده.مردان این دیار روی اسم دخترت غیرت دارند.اسم علمدارت علی گندابی ها پرورش داده.علی اکبر ها داده ایم وقتی نام خواهرت وسط آمد.مادرمان با اشک بر شیر خواره ات شیرمان دادند.حسین جان نگاهی به حال خراب مردم این شهر کن.گوشه نگاهی از تو قیامت میکند.ما بد بودیم اما زیر پرچم شما نفس نفس زدیم.نفس را...هیاهو را...نشاط را به شهر برگردان.یک کلام ارباب.خراب کردیم. درستش کن😔😔
من دیشب تو تاپیکت بودم واقعا چشمام پر اشک شد خیلی ناراحتم عزیزم این اتفاقا هیچ کدوم به تو ربط نداره در عجبم که تو این زمونه حرفای عصر حجر میزنند فعلا هیچی نگو بزار تو جهالتشون بپوسن