البالوترش مدیر استارتر عضویت: 1397/07/01 تعداد پست: 1651 عنوان به خواهرشوهرم کادودادم ولی خیلی پشیمونم چون ارزشی ۵تومنوهم نداره😠😠 396 بازدید | 16 پست . غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢 1398/11/27 | 19:36 0 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
titaa عضویت: 1398/09/04 تعداد پست: 59974 حالا ک دادی هیچ چیز از هیچکس بعید نیست پس از همدیگه بت نسازید...😇اگه تینا صدام کنی خوشحال تر میشم💚😁
یه____عاشق عضویت: 1397/07/13 تعداد پست: 1213 حالا که دادی😃 عشـــــــق یعنی جز خدارو بیخیال!!! 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 (تنها کسی که اگه با یه شاخه گل به خونه بره ، مؤاخذه می شه، كودك گل فروش سر چهار راهه )
elham_qr2 عضویت: 1398/10/03 تعداد پست: 10033 فک کن سگ خوردولش کن بابا اون که با خودخواهیاش این عشقو باطل کرد بهم بگو تو بودی یا من... اون که پامونو رفیق موج و ساحل کرد خودت بگو تو بودی یا من... تو کجایی که الان دریا دلش تنگه ببینه ما دوتا رو با هم...
اسپادانا عضویت: 1390/08/09 تعداد پست: 3447 اخی چرا 😂انقد بدممیاد از کادو دادن پشیمون بشم خیلی حس بدیه خدایا شکرت برای همه چیز
اروند عضویت: 1397/11/19 تعداد پست: 1498 😕😕😕 واسه 5تومن میخای افسوس نخور😅😅😅😅 دین من انسانیت نیست در دنیایی که انسان ها آدم می کشند!
البالوترش مدیر استارتر عضویت: 1397/07/01 تعداد پست: 1651 اخه خیلی وقته که ازهم قهریم مقصرخودشم بوده حالامن خوبی کردم رفتم اشتیش بدم واسش یک تنیک ۴۵تومنی گرفتم بهش دادم کادوروگرفت ولی هنوزازم قهره غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
sayoo1 عضویت: 1392/04/21 تعداد پست: 37400 یبار که حواسش نبود از تو کیفش همون مبلغ رو بردار🤣🤣🤣🤣🤣فقط این راه به ذهنم اومد چون فقط این آرومت میکنه🤣🤣🤣🤣🤣 پیج آشپزی من در اینستاگرام ashpazi_ba_sayoo@
دکترمریم عضویت: 1398/10/16 تعداد پست: 8369 اخه خیلی وقته که ازهم قهریم مقصرخودشم بوده حالامن خوبی کردم رفتم اشتیش بدم واسش یک تنیک ۴۵تومنی گرفت ... چه بیشعوره 😕 دیگه تو قدمتو برداشتی نوبت اونه
البالوترش مدیر استارتر عضویت: 1397/07/01 تعداد پست: 1651 دیگه دادی رفت😂😂😂😂😂 حرص نخور نمیدونی اخه بخاطریه چیزمضخرف بامن قهرشدیچیزی روپروفایل گذاشته بودم اون فکرکرده روخودش گذاشتم به خودش برخورداومده میگی چرابه من فش میدی بهش گفته یعنی هرچی من میزارم روتوگذاشتم میگه اره بعدمدتی رفتم اشتیش دادم اینطورکردچجوری حرص نخورم غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
البالوترش مدیر استارتر عضویت: 1397/07/01 تعداد پست: 1651 چه بیشعوره 😕 دیگه تو قدمتو برداشتی نوبت اونه اره بعدواسش رفتم میگه من نمیخوام باکسی حرف بزنم بعدمادرشوهرم دعواش کرددوتامونواوردهمدیگروبغل کردیم ولی هنوزحرف نمیزنه بام دوس دارم بهش بگم کادوموپس بده چون واقعاارزششونداره غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
دکترمریم عضویت: 1398/10/16 تعداد پست: 8369 اره بعدواسش رفتم میگه من نمیخوام باکسی حرف بزنم بعدمادرشوهرم دعواش کرددوتامونواوردهمدیگروبغل کردیم و ... نه این حرفو که نزن 😂 ولی بعضیا بعدا به خودشون میان شما خانومیتو ثابت کردی اصلا نباید ناراحت باشی ، برنده شمایی!