2726

من تو اقدامم 

فعلا که باردار نشدم

اما میخوام اقداممو قطع کنم چون شوهرم آدم نیست

همیشه دنبال این بودم که یه آدم خاص تو زندگی کسی باشم اما همیشه یه آدم معمولی و حتی کم اهمیت تو زندگی بقیه بودم. و این بزرگترین درد منه. خدایا به خاطر وجود تنها دخترم، عشق اول و آخرم، هزاران بار شکرت🙏🙏🙏🙏🙏

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

من زاییدم😅 ولی اومدم بگم با اولین اقدام جدی برای نی نی دارشدن شب تولد حضرت فاطمه اقدام کردیم😅 شوهرم گفت انشالله مامان بشی😕 و چند هفته بعدش ک روز پدر بود خبر پدر شدنشو شنید 😑 البته اینم بگم ما سالروز ازدواج حضرت فاطمه و علی ازدواج کردیم.....

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!
من تو اقدامم  فعلا که باردار نشدم اما میخوام اقداممو قطع کنم چون شوهرم آدم نیست

سلام گلم انشاالله ک هرچی خیره برات رخ بده.انشاالله خدا دامن شمارم سبز کنه یه نی نی بذاره تو دلتون.چرا عزیزم چیشده؟

منم یه ماه دیگه میرم اقدام "شدید استرس دارم که نکنه باردار نشم😪😫

یه بسته(( فلفل هندی قرمز )) بزارین تو جیبتون "هروقت هوس کردید برای کسی ((درد و دل کنید)) یه قاشق غذاخوری بریزین تو حلقتون "  من امتحان کردم عالیه   👌👌
سلام گلم انشاالله ک هرچی خیره برات رخ بده.انشاالله خدا دامن شمارم سبز کنه یه نی نی بذاره تو دلتون.چر ...

نه دیگه خدا نکنه

از اولشم اشتباه کردم اقدام کردم

شوهرم لیاقت پدر بودنو نداره

تا آخر عمرش باید تنها بمونه

همیشه دنبال این بودم که یه آدم خاص تو زندگی کسی باشم اما همیشه یه آدم معمولی و حتی کم اهمیت تو زندگی بقیه بودم. و این بزرگترین درد منه. خدایا به خاطر وجود تنها دخترم، عشق اول و آخرم، هزاران بار شکرت🙏🙏🙏🙏🙏
من زاییدم😅 ولی اومدم بگم با اولین اقدام جدی برای نی نی دارشدن شب تولد حضرت فاطمه اقدام کردیم😅 شوهر ...

وای چ خوب عزیزم خوشبخت بشین.انشاالله سایتون همیشه بالاسر بچتون باشه

بعد 9 ماه ولی اقدام مرتب نداشتیم

دخترکم،نمیدونی از اینکه با بودنت تونستی منو به آرزوهام برسونی و خوشبختیمو تکمیل کنی روی ابرام و دارم روی رنگین کمون میرقصم❤️💋عشق مامان بابا منتظرتیم زودتر بیاد عشقم👨‍👩‍👧
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730