چند روز پیش با شوهرم سر مسائل مالی بحث کردیم(شرط بندی میکنه ولی اگه به روش بیارم زندگیمو سیاه میکنه مجبورم غیر مستقیم جلوش بگیرم بهش تیکه انداختم اونم ناراحت شد)باهاش سرسنگین بودم چند روز.از موقعی ک از سر کار اومده میخاد آشتی کنه همش آشمالی میکنه.موقع خواب اومد بزور بغلم کرد.با خودم عهد کردم آشتی نکنم تا از خوش بفهمم.ولی این دل واموندم تنگشه..آخه چرا اینقدر بدبختم چرا اینقدر دوسش دارم