اینی که میگم تجربه مادر و خالمه
سالها پیش فالگیر میرفتن و همیشه هر چیزی که میگفت اتفاق میافتاد تا اینکه به این نتیجه رسیدن حرفای فالگیر چه درست باشه و چه غلط به واسطه اجنه هایی که در اختیار دارن براشون به واقعیت میپیونده تا اینکه تصمیم میگیرن نرن
چند سال بعد مادرم توی کیف قدیمیش کاغذیو پیدا میکنه که چیزایی که فالگیر میگفت و توش مینوشته و اونو میخونه
یکی از ندشته ها این بود که خالم همون سال تصادف سختی میکنه که این اتفاق نیوفتاد ولی دقیقا چند روز بعد از اینکه این کاغذو و پیدا کرد و خالم و خانوادش تصادف سختی کردن