چند روز پیش برام یه خواستگار پیدا شد ، زن یکی از اقوام دنبال یه دختر واسه برادرش میگشت ، بعد توجهش به من جلب شده بود و در مورد من از عروسمون سوال کرده بود و گفته بود میخواد بیشتر در موردم بمونه و آشنا بشه ببینه قصد ازدواج دارم و مناسب برادرش هستم و اینطور چیزا. بعد عروسمون و خواهر همون آقا میخواستن برن بیرون ، که خواهره میخواسته منم باشم که بیشتر بشناستم. منم اهل رفت و آمد و صمیمی شدن با کسی نیستم و وقتی بهم گفتن اصلا نمیخواستم برم و اصلا قضیه رو هم نمیدونستم. بعد داداشم اومد باهام حرف زد و بهم رسوند بهتره برم و فلانی یه برادر داره که دنبال دختره براش و ممکنه تورو در نظر داشته باشه و این حرفا