2737
2734

شعر خودم خودم نوشتم درباره نظر بدید

جمکران امروز روم
ذکر به لب من اورم 
خواهان حاجتم
یاصاحب الزمان درصد بیکاران 
میرسد به اسمان
پینه بسته پاها 
بس که گشته کوچه ها 
مادرم دیگر نگرد
کی به من زن میدهد

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

حیف دوران قشنگ جوونی نیست که باغصه بگذره؟وقتتو با چیزای قشنگ پر کن باشگاه برو آهنگ شاد گوش کن برقص ورزش کن برو بگرد و اهدافت رو دنبال کن قرار نیست بشینی زانوی غم بغل بگیری که وای من از آینده میترسم وازین حرفا...حرکت کن برای خودت هدف بزار و برو دنبال اهدافت... آینده تم بسپار بخدا ...آینده بهرحال یه روزی برات رقم میخوره با همه شادباش و سختیاش ولی تویی که الان تعیین می‌کنی که چه آینده ای داشته باشی اگه بشینی غصه بخوری و گریه کنی آینده غم باری در انتظارته ولی اگه شاد باشی و هدف داشته باشی آینده خوبی در انتظارته پس تصمیم بگیر شاد باشی و نگران هیچی نباشی

من داستان زندگیمو بگم همه تون از گریه هلاک میشین میوفتین اینجا😢😩

واقعا

تـوقع فـهـم و شـعـورازبـعـضـیا مــثــل اینـــه کـــه پــرتغال بـــرداری دعــاکــنــی تـــوش مــوز باشــه...  همینقدر غیر ممکن ...
2728
اینقدر خسته م از زنده بودن که دوس دارم فقط بیهوش بشم😩

چرا اخه

تـوقع فـهـم و شـعـورازبـعـضـیا مــثــل اینـــه کـــه پــرتغال بـــرداری دعــاکــنــی تـــوش مــوز باشــه...  همینقدر غیر ممکن ...
چرا اخه

چون خدا انگار من و نمیبینه هرچی غم و غصه س واسه منه....

ولش کن دوستم اول صبح تو با ناله های من شروع نکن من دردم زیاده.انشالله شما همیشه شاد باشی و زندگی ره کامتون

2738
چون خدا انگار من و نمیبینه هرچی غم و غصه س واسه منه.... ولش کن دوستم اول صبح تو با ناله های من شروع ...

ن اگه باگفتن اروم میشی بگو هممون درد داریم

تـوقع فـهـم و شـعـورازبـعـضـیا مــثــل اینـــه کـــه پــرتغال بـــرداری دعــاکــنــی تـــوش مــوز باشــه...  همینقدر غیر ممکن ...
ن اگه باگفتن اروم میشی بگو هممون درد داریم

حقیقتش اینه که با گفتن هم آروم نمیشم،دلم میخواد الزایمر بگیرم

من 33سالمه اما تو این سن هر دردی بگی تجربه کردم.سن 20سالگی پدرم فوت شد،هفت سال بعد مادرم،زندگی اولم داغون بود جدا شدم،یه بچه این وسط بدبخت کردم که هر روز،هر ثانیه دارم میسوزم از عذاب وجدان....

بچه مو ازم گرفتن،حتی منو نمیشناسع،حتی نمیدونه اسم من چیه...خدا ازشون نگذره...الهی داغ ببینن..

زندگی دومم هم نگم دیگه...

پنج ساله این جا منتظر بچه م اما خدا میدونه لیاقت ندارم مادری کنم نمیده

تو غربت،دلتنگی،تنهایی....

از شدت گریه نمیدونم چی نوشتم

ن اگه باگفتن اروم میشی بگو هممون درد داریم

تازه اینا کلی ها بودن،مسایل جزیی روزانه بماند...

مگه خدا نمیبینه منو؟مگه تا کی باید زجر کشید؟

احساس پیری میکنم،اما وحشتناک دلم مامان مو میخواد😭😭😭😭

باهمه لج کردم حتی با خدا دیگه میخوام فقط ساکت بشینم نگاه کنم هر چه باداباد

حقیقتش اینه که با گفتن هم آروم نمیشم،دلم میخواد الزایمر بگیرم من 33سالمه اما تو این سن هر دردی بگی ...

کجازندگی میکنی؟ازهمسره اولت چرا جداشدی؟

تـوقع فـهـم و شـعـورازبـعـضـیا مــثــل اینـــه کـــه پــرتغال بـــرداری دعــاکــنــی تـــوش مــوز باشــه...  همینقدر غیر ممکن ...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687