۳ماه پیش بخاطراینکه بارداربودم وشوهرم کتکم زدرفتم مهریمواجراگذاشتم وازش شکایت کردم وهمینطوردرخواست ممنوع الخروج دادم بعدیه مدت باپادرمیونی فامیل پس گرفتم شکایتوومتوقف کردم درخواست مهریه روحالابرای یه کاری سوپیشینه میخوادک گفتن ممنوع الخروجی بمن گفت رفع کن منم پیگیرشدم ولی همش تهدیدم کردوتوهین کردمنم چون زایمان کردم تازه وخونه پدرمم خانوادم فهمیدن پدرم زنگ زدب باباش وگفت چرااعصاب دخترموبهم میریزه ما ک پیگیرکارشیم سرهمین بحث شدومامانش ازپشت تلفن فحش دادب خانوادم خودشم پیام داده ک دخترتومیندازم زندان (بهم تهمت دزدی زده)۳تاسورپرایزدارم ک فردااولیشومیفهمید من ازهیچی نمیترسم چون بی گناهم ومیگم سربیگناه تاپای دارمیره ولی بالای دارنه من فقط از جدایی پسرم میترسم تمام زندگیمه تمام سختیارو بخاطرش تحمل کردم 😢تازه اومده ب زندگیم امیددادمن میمیرم بدون اون چیکارکنم😔