من الان حاملم بد ای وی اف کردم ک بچه دارشدم....خاهرشوهرم وقتی حامله بود حتی خونه مانمیومد میگفت من حاملم نمیتونم ینی حتی یکبارم نیومد....وقت زایمانش همش زنگ مامیزد ک من برم خونشون(منوخاهرشوهرم با ی سری از فامیلای درجه دو توی شهردیگ زندگی میکنیم)
بد وقتی ای وی اف کردم نمیومد کارای منوبکنه یا غذایی چیزی بذاره...بااینکه میدونستی من تنهام....بد الانم من سرماخوردم
ب شوهرم گفته برم بچشو عصر نگه دارم....بدشم اینا خیلی حساس اگ بچشون شب بگوزه میگن فلانی چشش کرد فلانی بلش کرد....بد من موندم چطور روشون شده بگن من برم نگه دارم بچشونو انقد ادم پررو اخه😕😕😕😕ینی من درحال مرگم ک باشم ب این فک نمیکنم ک خب فلانی نمیتونه نگه داره بچه رو....ولی خودشون هیچ کاری برامانمیکنن...مثلا ساعت س نصف شب زنگ میزنن بچمون مریضه چیکارکنیم نمیفهمن خودشون باس ببرن دکتر.یاخلهرشوهرم بیرون کار داشته باشه میتونه شوهرم فقط ی روز عصر سه شنبه بیکاره....همون روز زنگ میزنه بیا منوببرفلان کاروبکنم....(اینوبگم ازارو اذیت لفظی منونمیکنه ولی بشدت پرتوقعن خیلییییییی منم خیلی احترامش میذارمو بچشم واقعا دوس دارم ولی بدم میاد از اینکه نمیفهمن درک ندارن