اول ببخشید طولانیه . چون برام مهمه خواستم همه جریانو بدونید ... پس حتما بخونید
من مغازه املاک مسکن دارم پدر ایشون یکی از مشتریامون هستن البته با پدر من کار میکرد و چنتا ملک تو محل ما دارن ک من براشون اجاره میدادم . تو این سالهای اخیر چون پدرشون سکته مغزی کردن ایشون کلا همه کارا رو میکرد و الان چند ساله با این دختر خانم دارم کار میکنم . البته چون سالهاست با هم کار میکنیم ی جورایی با هم راحت بودیم و بگو بخند و شوخی هم داشتیم اما من همیشه حد نگه میداشتم و رابطمون ب دوستی نمیرسید تا اینکه هفته ی گذشته ایشون ب من گفتن ی زمینی تو کرج دارم و باهم بریم کارشناسی قیمت کنم و هم اینکه اگه شد روش کار کنم و بفروشمش خلاصه این شد ک زمین انچنان قیمتی نداشت اما ب واسطش بیشتر همو شناختیم . . 😎😍
واقعا دختریه که هم خیلی خوشگله و هم اینکه با شخصیت و با کلاسه شاید تنها دختری بود ک من جذبش شدم برای همین چند روز بعد من ازشون خواستم ک موضوع رو ب خانواده هامون انتقال بدیم و اگه شد تا قبل عید ب خواستگاریش برم .
اما دیروز گفت میخام ی چیزیو بهت بگم ک باید بدونی.. گفت ک قبلا یبار ازدواج کرده و بعد ۴ . ۵ ماه جدا شده 😝☹ ....
البته خیلی توضیح داد ک پسره گولش زده بود و شیشه مصرف میکرده و این نمیدونسته و ازین حرفا کلا پسره درباره کارش و خانوادش دروغ بهش گفته بود و برای همین جدا شده ..
من واقعا از همه لحاظ ازش خیلی خوشم اومده از طرفی این موضوع و رو نمیتونم حضمش کنم . تو این دو روز واقعا هنگم کلا موندم ک چیکا کنم .. ☹☹
فک کنید اگه برادرتون بود چ مشورتی بهش میدادید.
منم جای داداشیتون☺☺