نمیدونم چطوربگم .الان خونه مامانم بودیم بعدآبجیمم بود.دختر آبجیمم بودبابچش،نوه خواهرم دوسالشه همسن دخترم بعدچشاش آبی سفیده.بعدداداشم وبقیه هی ازش تعریف میکردن هی میگفتن چقدخوشکلع فلانه انگاراصن بچه منونمیدیدن داداشم فقط ازاون عکس میگرفت بافیلم...خیلی ناراحت شدم.ب این خاطرزوداومدیم خونه.
ناراحت نشو عزیزم بچه ات برا خودت عزیز باشه
خداوند به یه عده شعور عطا کنه واقعا
ب خاطر همین ناراحتی؟..چن سالته 😐
یاد خودم افتادم ک دخترم سبزه بود چپ و راست خانوادم و غریبه ها بم میگفتن واااای ب کی رفته...
الان میگم چه نازک نارنجی بودم...
عزیزم بخاطر این چیزا خودتو ناراحت نکن
درکت میکنم..ولی بچه سالم باشه فقط
ناراحتی نداره خدا بچه تو سالم و سلامت نگه داره واست
تابوده همین بوده بدزمونه ایه خودتوناراحت نکن خداقهرش میاد
اشکالی نداره عزیزم
مهم اینه خودتون هستین نه بقیه
مهم نیست این چیزها خوو توجه نکنند .
عزیزم هرچی چشم از بچت دور باشه بهتره
چشم زخم بعضی ها آدمو نابود میکنه
خدا رو شکر کن که بچه سالم داری
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
35 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
