اولین باری که برای آقاتون غذا درست کردید چی بود؟ خوشمزه شده بود؟ چی گفت 😅😍

من اولین بار قیمه درست کردم خیلی عالی شده بود کلی هم تعریف کرد هنوزم همیشه از دستپختم تعریف میکنه

چرا یادم نمیاد؟

اولین بار تو دوران دوستی براش لازانیا درست کردم با سالاد انار برد خونشون با مامانشو خواهرش خوردن کلی هم تعریف کردن 

منو شوهرم فامیلیم 

کباب تابه ای با برنج بود بد نشده بود ولی قبلا بهتر درست میکردم😑

هیچی بلدنبودم خودش دمپختک درست کرد😁

اولین بارقرمه با سبزی سوپ درست کردم 🤪🤪

من اولین چیزی ک با دسای خودم  براش درس کردمو بهش دادم قهوه ترک بود ک بجای شکر نمک ریخته بودم انقد هول بودم این شد ک اسم قهوه میاد دیگ میره تو کما

استیک ابدار دادم کوفت کنه  عذاب وجدان دارم نمیدونم چرا😭

این که شوهر ندارم بنظرتون تاثیری داره؟🤔🤔😐😐😐

من اولش ماکارونی درست کردم .کلا غذا مذا بلد نبودم زیاد خوب نشده بود چیزی نگفت ولی هی میگفت این کارو میکردی بهتر میشد اون کارو میکردی فلان میشد

اولین بارماکارانی درست کردم بااینکه زیادخوب نشده بودتعریف میکرد😂

اولین بار غذای روز خواستگاری بود ک بامامانم درس کردم گفت خیلی خوشمزه بوده ۳مدل سالاد درس کرده بودم😂با ژله و ..

ولی اولین بار که تنهایی درس کردم جگر بود که سرخ کردم زرچوبه یه قاشق زده بودم طعم زرد چوبه خالی بود😂😂😂😂

من که یادم نیست. چون عقد که کردیم ناهار میومد خونه بابام اینا که بیشتر مامانم درست میکرد. بعد از عروسی هم که فقط شب عروسی خونم بودم فردا و پس فرداش خونه مامانم بودم. 

چی بگم، که نگفتنم بهتره.

یه بار رفته بودم خونشون، و وظیفه غذا درست کردنو به عهده گرفتم(خیر سرم) و داشتم با شور و اشتیاق غذا میپختم، و چقدر هم از خودم داشتم تعریف میکردم (بنده خداها نمیدونستن چه آشی واسشون پختم)

هیچی دیگه؛ فاجعه رخ داد و من به جای نمک، شکر ریخته بودم تو غذا
( خب تقصیر من چیه 😟😟؟ هر دو سفیدن، اصلا چرا باید هر دو یه رنگ باشن 😣؟

خدا. ! قربون عظمتت بشم، تو که قدرتشو داشتی 💪💪چرا این ۲ تا رو شکل هم آفریدی؟

الانم دیر نشده، پاشو رنگ یکیشونو عوض کن، (رنگ پیشنهادی من صورتیه 😍😍)

خلاصه با هزار فیس و افاده سفره رو چیدیم و غذا رو کشیدم واسشون، چشمتون روز بد نبینه، با تناول کردن نخستین لقمه ها یهو دیدم سفره شبیه به جزیره ی ناشناخته شد.
سوت و کور (صدای جیر جیرکها رو‌ میشد شنید)

اون موقع تازه فهمیدم‌که چه کردم😱😱😱

دوست داشتم همون لحظه، اسرافیل عزیز تو سورش میدمید و دنیا خاتمه پیدا میکرد.

(ولی حالا دارم میگم ای کاش به جای شکر، سیانور میریختم توش)