قرار بود با دوستم به خرید بردیم دنبال کلاه گیس با کیفیت و کوتاه با موی مشکی میگشت میگفت برای خواهر شوهرم میخوام و من مدام تیکه مینداختم چه با کلاسه چه به خودش میرسه چه قرطیه چون میانسال بودن و دوستم میخندید اخر سر گفت خواهرشوهرم سرطان سینه داره و شیمی درمانی میکنه دهانم بسته شد یخ زدم نمیدونم چرا انقدر زیاد شده چند روز پیش همکارم داخل گروه گذاشت برای فلان همکار دعا کنیم سرطان دهانه رحم دارن و حالشون خوب نیست و محتاج دعا هستن برای او هم غمگین شدن خیلی جوون بودن
هر روز که میشنوم کسی دچار شده غمگین میشوم نمیدانم چرا
فقط میدونم روزی میاد که کانسر هم مثل هاری ،وبا و..درمان میشه ، سالیان سال بعد به اینکه کسی بر اثر این بیماری فوت میکرده تعجب میکنند
امیدوارم درمان قطعیش پیدا بشه