اگه جای من بودید چی میکردید یک دختر ماه دارم مامانش براش بمیره یک شوهر دارم باور میکنید نمیشناسمش .شش ساله عروسی کردم دوسال با مادر جونش بودم جداشدم هرروز منت خونه برات گرفتم .کلفت مادر جونش .به قرانهمش خونه زندونی شدیم اجازه ندارم تا سر کوچه برم تف به این زندگی مجردی یک پسره که نوه عمه مامانم میشه دوست داشتم حالا بیا برای زن چه زندگی ساخته ماشین بنزبراش خریده لیاقت من زندونی بودن خالا نو خونه همش میخورم شدم نود من چیکار کنم الان تنها خوابیدم خودم بادرس کردم که شوهرنحسم رو نبینم