وای من سزارین دومم خیلی درد داشتم مامانم اومد تو بیمارستان دمپایی پام کنه برم دستشویی از اونجایی که خواب آلو بود یه کفش و یه دمپایی پام کرد بعد دیدم صداش نمیاد دیدم از خنده پخش زمین شده😂😂😂😂😂
منم از خنده اون و دیدن کفش و دمپایی لنگه به لنگه زدم زیر خنده ایتقدر خندیدم از شدت درد چشام سیاهی رفت بیحال شدم
مامانم بنده خدا میگه با خنده رفتم گفتم پر ستار پرستار دخترم ههههه از حال رفت ههههه
پرستاره میگه باشه خانم چقدر خوشحالی😂😂😂😂😂😂😂😂
خلاصه هنوزم یادمون میاد میخندیم