برو بیرون باهاش
ببین من الان خواستگاردارم فکرمیکردم اوکیه
تا دیروز که واسه جلسه چهارم رفتیم بیرون
خودش هدیع داده بود و کلی اصرار کرد واسم یادگاری بگیر
منم واسش یه عروسک خریدم ۲۵تومن.
بعد دیروز بهش دادم گفت اینو از خونتون اوردی یا از روی زمین خریدی؟آخه روش کثیفه
من اینو بخودت هدیه میدمش برای خودت باشه گفتم آره بهم پسش بده
که خودش انداختش تو کیفش
رفتم خونه ز داد گفت ببین آبروم تو خیابون رفت باکیفت چرا سلیقه نداری
هیچی نگفتمش
خودش وسط بازار باهام قرار میذاره تو بستنی فروشی انتظار داره واسش ارایش آنچنانی کنم فلان لباسمو بپوشم
حالا خودش تو این۴جلسه اصلا لباسشو عوض نکرده
امروز هرچی ز داد ج ندادمش
دیشب گفت بابام گفته بگمت نباید بری سرکار یا مهریه زیاد بخوای.
هیچی نگفتم
گذاشتم تا قشنگ ببینم عقایدش چطوره
تازه خانوادم اینارو دیده بیرون بهم میگه چرا بابات اینا کت و شلوار میپوشن سرکار
چرا داداشت کروات میزنه کروات غربیه منم گفتم افکارجنابعالیم مال ناکحا آباده