صب شوهرم میره سر کار منم خونهرو تمیز میکنم بعدازصب میرم تو گوشی تا ۸.۹شب که شوهرم بیاد بچه هم ندارم باهاش بازی کنم حوصلم سر میره کلا از خونه و گوشیم حالم بهم میخوره الان بزور تو گوشم اگه بیکار باشم میشینم کلی فکرو خیال میکنم بعد گریه میکنم بچه هم دوست دارم اما با برنامه ریزی کردیم کی بچه دار شیم بخاطر اون نمیتونم بگم بچه میخوام سر گرم شم شما بگید چیکار کنم
منم مث توام
کتاب بخون
فیلم ببین
برو کلاس
برو باشگاه
کلاس برو باشگاه برو یا ادمه تحصیل بده یا باشگاه های کتاب خوانی برو
منم همینطور
لااقل تو توی شهر خودتی
من شهر غریبم
یه نفرم ندارم
شوهرمم دیر میاد
برو باشگاه
کتاب بخون
اشپزی کن
شیرینی و کیک یاد بگیر
با دوستات برو بیرون
این همه کارر
منو بگو خودتم تنها سهر غریب استراحت مطلق
حالا به شوهرت بگو شاید اونم برنامشو عوض کرده باشه
الان بهترین فرصته بری کلاس خیاطی بافتنی و خیلی چیزای دیگه چون بچه که اومد هیچکار نمیشه کرد
من مثل توام دیگه افسردگی گدفتم ازبس میشینم فکرخیال میکنم
من يه روز خونه بشينم دغ ميكنم
با اينكه حاملم سر كار ميرم
كلاسامو ميرم
با دوستام بيرون ميرم
مطالعه ميكنم فيلم ميبينم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
