سلام
من از مرداد ماه با تاپیک اشنا شدم بارها دلم می خواست بنویسم اما دلم نمی اومد خیلی سختم بود
حالاتون رو درک می کنم
من مهر 96 بچه اولم رو از دست دادم در اثر ترس قلب کوچیکش ار حرکت ایستاد و کورتاژ شدم
اما خیلی ناراحت نشدم دکتر بهم گفت می تونی دوباره بعداز سه ماه اقدام کنی سر سه ماه حاملم شدم . حالم خیلی خوب بود استراحت می کردم.26 اسفند کلی شیرینی پختم شب خوابیدم صبح بیدار شدم دیدم که لباسم پر خونه مثل پریودی
ترسیدم فکر کردم سقط شده کلی گریه و زاری و نذرو نیاز کردم. رفتم دکتر سونو کرد گفت بچه سالمه و خونریزی مال هماتوم پشت جفته بهم شیاف داد و استراحت مطلق
از عید هیچی نفهمیدم اما راضی بودم تا نوبت سونو می شد از استرس می مردم تو ازمایش غربال گفتم احتمال ریسک زیر 100 سه بار سونو انومالی شدم خدا می دونی وقتی می دیدمش چه کیفی میکردم
از ماه 3 فشار خون حاملگی گرفتم ای لعنت به فشار
می ترسیدم براش سیسمونی بگیرم می گفتم اگه بره تو دیگه خیالم راحت می شه اما افسوس که تو هفت رفت نموندیه دکتر تو شهرستان یکی تو مرکز استان
یه هفته مونده به این اتفاق دکتر سونوم کرد گفت همه چیز خوبه چه دختر شیطونی داری . فقط داروهام رو زیاد کرد و فرستاد بابت فشار پیش قلب اون دارو ها رو عوض کرد با خوشحالی کلی سیسمونی خریدم با ذوق چیدمشون
چون سقط داشتن اس ا می خوردم دارو تموم شده بود دکتر شهرستان از قبل گفته بود اس ا از شام شبم واجبتره رفتم دکتر فشارم رو گرفت نزدیک 17، بود با 5 تا قرص فشار
دکتر صدای قلب بچه رو شنید و سونو ارژانسی نوشت گفت الکی می نویسم کم شدن حرکات جنین تا سونوت کنم دکتر سونوگفت پاشو من سونوات نمی کنم این بچه این قدر وروجکه بعد خانم اومده سونوگرافی کلی التماس کردم.
وقتی سونو کرد گفت سن بچه 6 هفته عقبتر از حامگی مه
منو ارژانسی فرستادن استان
اونجا سونو داپلر شدم فهمیدم فشار رگای جفت رو تخریک کرده بهش خون رسانی نمی شده .فرستادم اکو قلب جنین
وقتی رفتم دکتر گفت تو کدوم روستا بودی این بچه رو دستس دستی کشتین اونجا اشکم ریخت همه رزیدنتای وند قلب سالم کوچک رو ببینن
سری سزارینم کردن هنوز صدای گریه اش تو اتاق عمل تو گوشمه 10 روز هم زنده موند و بعداسمانی شد تو icnu همه دکترا رو شکه کرده با گریه هاش. با شیطونیاش همه گفتن می مونده خیلی قویه
ریه هاش خونریزیکردن شایداگه دکترامپول ریه میزدمی موند. دکتر می دونست فشار خیلی بالاست اماامپول ریه نداد