بچه ها من با خانواده همسرم سه ساله که مشکل دارم مثل اکثرا شما دعواهای خیلی شدید داشتیم به من بی احترامی کردن و منم چون نمیخواستم هیچوقت همسرم مقابلشان قرار بگیره معمولا خودم وارد کل کل باهاشون میشدم چون دوست ندارم دل یه مادرو از طریق فرزندش بشکنم ،و هر چند وقت یکبار به صورت غیر حضوری لج منو درمیاوردن منم نامردی نمیکنم در حقشون و دعواشو میکنم
سر آخری توی جمع فامیلشون بودیم که من چون خونمون یه شهر دیگه رفتم دست پدر شوهرمو ببوسم که اون طبق عادات همیشه زود پاشد رفت تو اتاق در رو بست من که رفتم دوید رفت تو حیاط منم بعد از ناهار رفتم تو جمعشون گفتم شما چرا این کارو میکنید مگه من چیکارتون کردم که قرار میکنید اونم نه گذاشت نه برداشت دعوام کرد منم با زبون نرم بهش گفتم من شماها و دوست دارم ولی رفتارتون باهام خیلی بده و فکر کنید ببینید حاضرید دختر خودتونو اینطور باهاش رفتار کنند بخدا زشته و این حرفا گریم گرفت وسط حرفام البته////بعد من تصمیم گرفتم باهاشون قطع ارتباط کنم ولی شوهرمو به حال خودش بزارم خواستم ببینم بین شما کسی هست که با خانواده همسرش قطع ارتباط کرده باشه ولی همسرش نه؟
میخوام از تجربیات اون بدونم
بعدش چیکار کنم
البته ناگفته نماند زن عموهایش و عمه هاش و خواهراشو مادرش از اول باهام ارتباطی نداشتن و من بعد از پنج سال تو خیابون خواهراشو ببینمشون نمیشناسمشون مرسی اه