من راستش ناراحت نبودم از طلاق مامان بابام تا چند وقت پيش
چند وقت پيشا هي به خودم ميگفتم چرا من نبايد بابا داشته باشم؟فرقش با ي باباي مرده چيه؟
فكرامو كردم ديدم من زماني بايد واسه يكي ارزش قائل شم ك اونم برام ارزش قائل شه وقتي خود پفيوزش يكم محبت نداره نسبت به دخترش بره به جهنم مسئول قرمصاق بودن اون ك من نيسم مرتيكه بره بميره فرقش با ي ادم مرده اينه كه اوني ك مرده به قصد خودش نبوده اين به قصد خودش گورشو گم كرده جا حمايت از خونوادش يه روز با اين زنه ي روز با اون زن
توي ٤ سال دانشگاه من ي هزاري نداده دستم حمايتم نكرده ي بار بهم زنگ نزده بره لياقتش همون هرزه هاي ي شبيشن