خيلي ناراحتم مامانم بخت بدي نصيبش شد الان خدا رو شكر من و خواهرم شوهراي خيلي خوبي نصيبمون شده ولي هر دومون افسرده ايم و آب خوش از گلومون پايين نميره همش داريم غصه ميخوريمو جنگ اعصاب داريم بخاطر مامان بابامون بخصوص منو خيلي درگير مشكلاتشون ميكنن خودم يه بچه كوچيك دارمو حوصله جون خودمو ندارم از بچگي مشكلم بابام بود الانم كه ازدواج كردم هنوز از دستش رها نشدم تازه پيرتر شده خيلي بدتر شده
سلام خدای مهربون من چقد دلم تنگه برات خدای من وقتایی ک یادم میادچقدر کمکم کردی بغض میکنم خدای مهربونم بااااااازم مثل همیشه کارم گیره اومدم در خونت وایسادم خداجونم درو به روم باز کن ببرم تو خونت یه چایی مهمونم کن بهم لبخند بزن بگو باز چی شده یاد من افتادی باز چی میخوای اومدی سراغم منم سرموبندازم پایین بگم خدایا میدونم بی معرفتم اما اومدم سلامتی همسرم و تو دلیمو ازت بگیرم😔بازم به روم بخندی و بگی برو بنده بی معرفت من خیالت راحت باشه....خدیا عااااااشقتم