همسرم با دوست هاي مجردش رفت مسافرت بماند كه تو تاپيك قبلي گفتم چقدر اذييت شدم اصلا نه زنگ زد نه هيچي به منم كه گفت نزنو چقدر دعوام كرد سرش كه اگه زنگ بزني فلانت ميكنم بيسارت ميكنم اينا من ناراحت شدم
بلاخره وقتي اومد خونه اولش خوب بود من حرف ميزد يا جوابشو نميدادم يا با يه كلمه تو كلمه ميدادم
گفت چته گفتم خودت چي فكر ميكني
گفت يه مسافرت رفتما زهر مارم داري ميكني
جوابشو ندادم به بهونه غذا گذاشتن رفتم اشپزخونه گفت من شام نيستم گفتم كجا؟؟؟ گفت با بچه ها همين رفيقاش ميريم شام بيرون! بهش گفتم حواست هست منو چند شبه نبردي شام بيرون؟ همش ميگي حوصله ندارم بد با دوستات بيروني خيلي با لحن بدي گفتم بهم گفت با اخرت باشه با من اينمدلي صحبت ميكني گفتم نباشه مثلا چيكار ميكني؟ تاحالا هيچوقت اينجوري باهاش رفتار نكرده بودم حتي اون بي احترامي ميكرد من سكوت ميكردم داد زد گفت گفت نه تو معلوم ني چه مرگته واسه چي داري با من لج ميكني گفتم نميايم بگو چشم منم گفتم واسم اومدن نيومدنت ديگه مهم نيست برو پيش رفيقات اونا واست ميمونن ديگه من كيم
زنگ زد دوستاش گفت من نميام شما بريد من ميدونستم اين اگه نره شب اشوب به پا ميكنه سر من بهش گفتم بگو دوستات بيان اينجا
به دوستاش گفت شما مياين؟ گفت. خانمت هست گفت اره گفت پ ميشه دوس دخترامونم بياريم ازش بپرس گفتم اره بيارن
خلاصه من تو حالت قهر رفتم براي دوستاشو اينا غذا درست كردم خودشم رفت خوردني و اينجورچيزا بگيره منم دوست دختراشونو ميشناختم جز يكيشون
تازه دوست شدن همشونم دختراي خوب و خانومين
از در اومدن تو و اينا جديده ام خيلي خةب بود كم سن و سال بود خيلي فقط
ببين اين پسرا مثل سگ از دوست دختراشون ميترسيدن دختره شروع كرد اره چجوري گذاشتي شوهرت بياد شمال من كه امير حسينو جر دادم انقدر زنگ زدم همشون تك به تك گفتن و دلخوري
من به شوهرم نگاه كردم سر تكون دادم خودش فهميد منظورم چيه يعني خاك تو سرت كنن
يهو يكي از رفيقاش گفت اره داداش احسان يجوري خانمشو ترسونده بود يه بارم زنگ نزد رنگ شوهرم پريد فك كن رفته به دوستاش گفته من با زن بدبختم چيكار كردم
يعني منظور من ... اب يخ ريختن روم .....
بعد ادامه داد دهن مارو كه سرويس كردن اين دخترا از بس زنگ زدن
دختره گفت واقعا نزدي؟ بهت گفته زنگ نزني ؟ منم فقط سرتكون دادم
خدا از تو دلم خبر داشت كه چي كشيدم اون٢.٣روزو تا بياد
دوستاش كه رفتن بهش گفتم خودت جواب خودتو گرفتي! اونا دوست از دوست دختراشون مثل سگ ميترسن تو بخاطر رفيقات زندگي تو زنتو داري از دست ميدي گفت عزيزم گفتم ولم كن رفتم رو مبل مثلا فيلم ببينم اونم رفت خوابيد من همون جا خوابم برده بود صبح ام پاشدم ديدم رفته سركار ...