من از زمانی که ازدواج کردم باهم یه جا نشستیم ینی تو یه خونه تازه یکی دو ساله خونمو ساختم ولی توی همون حیاط
هنوزم هنوزه چون مادرشوهرم پیره ناهار و شامو اونجا درست میکنم میخوریم بعد میرم خونم منم خیلی سختمه خب مسلماً انتظاراتشون خیلی بالا میره تا یکم میرم خونم ناراحت میشه چرا رفتی چرا منو تنها گذاشتی
الان در واقع نه راه پس دارم نه پیش چون پیره مادرشوهرم
و اینکه تنها یه ایرانی میتونه وقتی مشکلتو بهش گفتی چندین برابر بدتر از تو مشکلشو بهت بگه طوری که بگی نه بابا برای من اصلا مشکل نبوده