اون موقع که شاغل بودم میدیدم دارم کار میکنم واسه رفاه خانواده اش سر همین خیلی عصبی شده بودم
به قول شما من خرید و بریز و بپاش نمیکردم که پس انداز بشه واسمون
از اون ور اونا خریدها و مسافرت و گشت و گذارشون سرجاش بود پولی هم میخواستن از شوهر من میگرفتن
وای وای میفهممت
با خودم عهد کردم اگه روزی برم سرکار دیگه پولی به شوهرم ندم😁