حکایتش حکایت یه سال بخورنون وتره یه عمر بخورون وکره س
اگه چندسال اول زندگی هرچی شوهرگفت بگی چشم
چنان میبرتت بالا که خودتم فکرشونمیکنی
به تجربه وبه عینه دیدم
مثل موم توی دست نرم میشه
یکی شب عروسی بچه خواهرش میخوادبره آرایشگاه ازحموم میادبیرون شوهرش یهودرمیاد میگه نه(روانی😬)زنه هم نه میذاره نه برمیداره میگه چشششششم😰واقعا نمیدونم چجوری همچین کاری کرده
خلاصه
زنه باهمون موهای خیس فک کن😭میره عروسی یچه خواهرش وااااااای
تعریف میکنه که وقتی ازعروسی برمیگرده دیگه شوهره یه آآدم دیگه میشه
جل الخالق
این ازعجایب چشم گفتنه حالا یکی مث این زودجواب میده یکی هم دیر
این یه نمونه بود نمونه های دیگه شم دیدم ....