9روزه برادرشوهرم ک سی ودوسالشه خونمون پلاسه،فقط مثه خدمتکاردرخدمتشم الانم س روزه.مادرشم اومده،جفتشونم معتادن،ینی بگم صباک ازخاب پامیشن جاشونم تانمیکنن چ برسه بزارن سرجاشون،مدام چایی غذای خوب،ی هزاریم توجیبمون نمونده،نمیخام اخموتخم کنم عروس بده بشم،چیکارکنم برن گم شن،