من خونم توی شهر برازجونه.
یکی ازشهرستانای بوشهر
هفته قبل یه زلزله زد فک کنم ۴.۸ ریشتر بود...ایجوری شد که من ۵.۵ صبح پاشدم داروی دخترمو با کمک شوهرم بدم...حس کردم زلزله اومد.به شوهرم گفتم‌زلزله بودا...گفت نه خبری نیست..دیگه من داروی دخترمو دادم رفتم دم در حیاط خلوت بودم(دسشوییمون تو حیاط خلوته)زلزله شدید زد و تموم نمیشد انقدر جیغ زدم تا شوهرم دخترمو اورد بیرون یه لحظه کلی صدا اومد و از خونه همسایه کناریمو کلی چیزای سفید رفت تو آسمون.
من فکر کردم خونه ریخته که شوهرم گفت نه پرنده ها توی دخت بودن
خب
خب
الاهی عزیزم ترسیدی زودتر برو پیش روانشناس
جامونو جمع کردیم از روی تخت تو اتاق خواب اومدیم تو سالن‌دیگه دخترم نخوابید شوهرم دید خبری نیست ۷ اینا‌بود رفت تو اتاق ۷ و خوروه ای بود که دوباره زلزله زد منم کل بدنم میلرزید وسط خونه وایساده بودم جیغ میزدم
خرابیم داشت؟
چه وحشتناک
اللللهیییی. چه استرسی
خیلی سخت
اخی عزیزم منم کرمانشاهم درکت میکنم ولی ما عادت کردیم دیگه😳😳😳😳البته خیلی وقته نیومده
وای خداروشکر چیزیتون نشد و بیدار بودیت .. خونتون که آسیب ندید؟
الان یه هفته از اون جریان میگذره حالم بده حاملم تپش قلب گرفتم از اتاق خوابمون و تختمون و از حیاط خلوت میترسم شبا میخوام برم دسشویی باید شوهرم بیاد وایسه
چقدر بد
