سلام کاربر قبلی ام وفبط واسه این مشکلم تاپیک زدم خواهرانه کمکم کنید یکم طولانه ببخشید می خوام همشو پست اول بزارم
من و نامزدم شش مامه که با همیم (عقدیم) من تابستون دفتر ایشون کار می کردم از اشناهای قدیمی اند همون موقع دوس دختر قبلیشم اونجابود و همه از رابطه شون خبر داشتن بعد یه مدت جدا شدن (دختره قبلا شوهر کرده بودبه نامزدم نگفته بود) و تو دفتر وقتی من و دویت دیگم نبودیم یا بهش میگفت خانوم پاشایی شما فعلا باشید بقیه می تونید برید همه اینا داره سرمو می خوره 😔از چنتا دوس دختر قبلیشم خبر دارم که یکیشونم به خاستگاری و این حرفا کشیده
این ماجراها تموم شده س و من این چند مدت هییییچی از نامزدم ندیدم همه ش واسه من خوبی بوده و عشق همه جوره پشتم هست و هر چی بخوام نه نمیگه منتها فکر گذشته خیلی عذابم میده اون دختره ... همش تو ذهنمه لقفا کمکم کنید و بگید چیکار کنم این فکرا از سرم بیاد بیرون همشم با خودم میگم جدا شم من ۲۰ ساله خیلی بده خیلی زیاد دوسم داره اما این فکرا ارامشو از دنیام گرفته ...
الاناسکرین حرفامونم میزارم در ضمن ایشون ۲۶ سالشه