دوستانی که میخوان بگن معرفی کردن ازدواج بده نظر ندن چون تو دلم خالی میشه
در هرحال من برای رضای خدا و علاقه به دختر خالم این مسئولیتو گردن گرفتم
دختر خالم سی سالشه دوست داره ازد کنه و با وجود خواستگار زیاد اونی که میخواسته تا الان جور نشده و من به پسر خاله شوهرم معرفی کردم که 32سالشه
کلی رو مخ دختر خالم رفتم اجازه ی خواستگاری بده چون هم خصوصیاتشو می پسندید هم صادقانه میگفت نپسندتم بعد چون فامیلیم ضایع میشم
...
حالا که راضیش کردم
پسره میگه سی زیاده ممکنه تو بچه دار شدن مشکل پیش بیاد
البته هنوز نظر قطعی نداده
و اینم بگم پسره دختر کم سنم دوس نداره
و مورد مناسبم نداره خودشم و خانوادش خیلی دنبال مورد مناسب گشتن و جور نشده دیگه کم مونده بود گریه کنن از من مورد میخواستن...
و الا من الکی پا پیش نمیزاشتم
الان ناراحتم نمیدونم اگه پسره نیومد به دخترخالم چی بگم
از طرفی میدونم این حرفای خاله زنکی داره زندگی پسر خاله شوهرمم که مثل داداشم برام مهمه خراب میکنه
به نظر من ایراد گیرن تو انتخاب عروس و الا آدمهای خوبین کلا
با اینکه مادرش میگه من هیچی مهم نیست برام فقط خودشون همو یبپسندن
اما هر دفعه تو دل پسررو خالی میکنن
خداییش سی و سی و دوسال خیلی به هم میان
و به نظرم سن سی برای بچه داشتن زیاد نیست!
بنظرتون این وسطه چکار کنم حرصمم گرفته
لطفا نگید دخالت نکن و دلمو با این حرف نسوزونید
چون.شما روابط حاکم بر خانواده ی مارو نمیدونید
من.قصد دخالت ندارم
منم اصرار ندارم اینا ازدواج کنن
اصرار من آینه که حالا که هردوتون مشتاق ازدواجن
و از نبودن مورد مناسب مینالن یه بار همو ببینن شاید شرایط طور دیگه پیش رفت
شایدم نرفت
حداقل دلیل الکی نیاوردن