2733
2734
عنوان

چیکارکنم حالم خوب شه؟

133 بازدید | 12 پست

توجمع طرف شوهرم غریبه ام ولی جاریم دختر عموشونه تو مهمونی ها همه بچه اونو بغل میکنن بچه من نه البته بچه من 3و نیمه بچه اون یکو نیم سالشه.یه جورایی برا من کلاس میزاره که بابا مامانش همیشه تو مهمونی ها هستن ولی من تنهام.البته منو همه دوست دارن چون به همه کمک میکنم ازون خیلی خوشگلترم و تحصیلکرده ام ولی اون همش برا همین  قضیه برا من کلاس میذاره حالم خوب نیست

بیخیال بابا اینا میگذره مهم اینه که چقدرباشوهرت خوشی

🌷دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده• جایی که شیطنت هایم خریدار دارد .• جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ...• جایی که همیشه در آن بچه ام ، و بچگی کردنم جرم نیست،که اگر ناز کنم .. پدر و مادرم، می خندند ، و نوازشم می کنند.• جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد..و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن !همه چیز بدونِ هیچ منتی مهیاست • آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ...•  جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد • جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر ؛ عجیب ، در آن می چسبد • که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمامِ عشق ، پتو رویش بیاندازد..و خوابِ شبها ، هیچ نگرانی و ترسی ندارد. جایی که تماشای برنامه کودک از نوع نوستالژی ، بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد• آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق داد!من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد میخواهد.کنارِ پدر و مادری که از لبخندشان ؛تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند !🌷

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

ناراحت نباش توم کلاس بزاره مطمئن باش از حرصشه که کلاس میزاره و اینا بعدشم بچه ات هم بگو و تعریف کن ک خاله ها و داییاش خیلی دوسش دارن و هر وقت میرم از بغلشون جم نمیخوره و اونام عاشقشن و... بدتر حرصی میشه😂

و من یتوکل علی الله فهو حسبه❤️❤️❤️

توکه ازش بالاتری 


بعدم ازدواج فامیلی خوب نیس

من حال کسی رو که ناخواسته باردار شده و کلی غصه میخوره نمیفهمم همونطور که اون حال من برای به آغوش کشیدن بچه ای که نمیخوادش دارم رو نمیفهمه....اون غصه میخوره چون برای لحظه های نبود بچه دنیایی ساخته همونطور که من برای بودن بچه دنیاهامو می سازم...یه روز دیر شدن موعد پریودی برای اونا معنی گرفتاری و اضطرابه اما برای من پر از تخیل و رویاست...اون با دیدن اولین قطره خون خوشحال میشه و من کاخ آرزوهام نابود میشه...دلم میخواست برای بچه ام یه مادر جوون باشم اما دست تقدیر قوی تر از آرزوهای منه...قدرت جنگیدن با تقدیر رو ندارم...تسلیمم...مجبورم که تسلیم باشم...😢برای آروم کردنم نگو خوشحال باش که بچه نداری و راحتی...آروم نمیشم عذاب میکشم، اگه نبود این نعمت راحتی داشت پس چرا دل من  آشوبه؟؟؟ دلم میخاد بوی تن بچه امو استشمام کنم،دلم میخاد بغلش کنم و لبهامو ساعتها روی گونه ی نرمش بذارم، دلم میخاد لحظه هام پر بشه از دغدغه ی شستن شلوار کوچولوی نی نیم😍، دلم پر میکشه واسه بازی نی نیم با بابای مهربونش، واسه اولین روز مدرسه اش، واسه قد کشیدنش، واسه کت و شلوار دامادیش و لباس سفید عروسیش، من هر روز با دنیایی که تو در واقعیت داری در رویاهام زندگی میکنم، ...لحظه هایی که برای تو گذراست برای من آرزوست...پس برام دعا کن تا خدا  اگه مصلحت میدونه یه کوچولوی سالم  بزاره تو دلم🤗👨‍👩‍👧💔❤
2738

راستش منو شوهرم و بچم نه تو خونواده خودم نه تو خونواده شوهرم کسی مارو دوست نداره منم کمتر رفت و امد میکنم از خدامه اصلا نرم خونشون همیشه تو یه خونواده یه سریا عزیزترن منو شوهرم و بچم نه تو خونواده خودم نه تو خونواده شوهرم دوست داشتنی نیستیم ایراد نداره ولی وقتی مشکلی دارن نباید بیان سراغ ما و از ما انتظار نداشته باشن من خیلی باهاشون سرد برخورد میکنم اصلا صمیمی نمیشم چون تمام حرفاشون تمام ناراحتیهاشون دیگرانن ماها انگار از بوته دراومدیم من فامیلامونو میبینم چقدر خونواده هاشون هواشونو دارن فرق نمیزارن ولی مادر و پدرم و پدر شوهرم و مادر شوهرم بین ماها فرق میزارن هرچند مادر شوهرم و پدر شوهرم با هرکی خوب باشن فقط به منافع خودشون فکر میکنن اون ادم واسشون مهم نیست فقط میخوان ازش استفاده کنن وگرنه واسشون مهم نیست تو زندکی گرفتار باشن یا نباشن فقط و فقط خودشونو دوست دارن و واسه اینکه به هدفشون برسن ازش تعریف میکنن وگرنه دست خیر ندارن پدرو مادر خودمن خیلی واضح  تبعیض شونو نشون میدن خب منو شوهرم و بچم مثل اونا زبوندار و پر رو نیستیم تا ازما بترسن ولی اونا پر رو و زبوندارن و پدرو مادرشون ازشون میترسن ولی منم جدیدا تصمیم گرفتم سرد باشم و فقط به خودم اهمیت بدم عین مادر شوهرم 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730