هرچه دعاکردم انگارخداصدامونمیشنوه دلم میسوزه اخه چرامن باادمافرق میکنم چرافقط من نبایدخونه براخودم داشته باشم حتی اگه خونه یک اتاق داره کوچولوراضیم فقط برم ازاینجاوراحت شم بخداخیلی دوس دارم واسه شوهرم چیزایی که دوس داره انجام بدم ولی نمیتونم مثلاغذاهایی که دوس داره بپزم حالانمیتونیم چیزی واسه خودمون بخریم اگه هم بخریم بایدواسه همه بخریم یاواسه همه بپزم
غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘