یه بار خیلی وقت پیشا خواب دیدم خاله مو که خیلی رابطه ی خوبی باهم داریم کشتم باهاش غذا میپختم که کسی نفهمه کشتمش. یعنی تیکه تیکه اش کرده بودم.بعد خیلی ناراحت بودم و از ترس رفته بودم حرم امام حسین یعنی پناه برده بودم اونجا
یه بارم چند وقت پیشا خواب دیدم داشتم یه عده ای مثه داعش و اینا بودن رو میکشتم .
بعد میخواستم برم تو حرم امام رضا که پناه بگیرم اما وقتی رفتم پله هایی بودن که میرفتن پایین منم هی میرفتم پایین اما هرچی میرفتم فضاش خفقان آورتر میشده.انگاری که یه مافیا اونجا بوده که قبر امام رضا رو قایم کرده بودن.