2726
عنوان

بازم دعوا کردیم دلیلشو نمیدونم...

463 بازدید | 31 پست

شوهرم بیرون بود رفته بود از دوستش جزوه بگیره منم همونطوری ک خواست براش از کیکی ک پخته بودم گزاشتم ساعت حوالی پنج رفت ساعت هفت و نیم اینا اومد داشتم با مامانم صحبت میکردم همین ک شوهرم رسید خداحافظی کردم و گفتم مامان بود میگفت میخای تو قرعه کشی باشی اونم گفت چند گفتم یک میلیون ماهانه ولی من میخام پونصد باشم اونم گفت من میتونم ماهانه کمی کمک کنم تو همون ی ملیون باش گفتم باشه بعد گفت به مامانت گفتی پول دارم یا داریم؟ منم گفتم پرسید داری گفتم دارم اخه خودم حقوق میگیرم برا همون اینطوری گفتم اونم شروع کرد ک اره تو باید میگفتی داریم منم کمک نمیکنم و اینا بعد من چیزی نگفتم رفتم پیشش گفت از جلو چشمام گم شو منم گفتم عزیزم بیرون چیزی شده ک بازم عصبی شدی البته چون ترکی بود ب ترکی گفتم باز سگ شدی؟ اونم پاشد رفت کیک و اینارو برداشت چون عصری نخورده بودن و ساعت هشت گذاشت رفت ساعت یازده شب اومد حتی زنگم نزد ک تازه عروسی یوقت میترسی بعدشم ک اومد رفت اتاق بخابه ی ساعت بعد منم رفتم اینم بالش و پتوشو برداشت رفت هال منم یکم بعد رفتم پیشش بخوابم من و برداشت کوبید رو زمین منم اومدم اتاق دلیل این عصبی بودنو نمیفهمم؟؟من بازم برم پیشش یا نه؟

اگه به گذشته برمیگشتم مطمئنا سرنوشتمو یه جور دیگه می ساختم...

تو رو کوبوند زمین 😯😯😯

چو قناری به قفس یا چو پرستو به سفر؟                                 هیچ یک من چو کبوتر نه رهایم نه اسیر🙂                                  چیزی که وحشتناک بود حس می کردم                                                 نه زندهِ زنده هستم نه مُردهِ مرده  💔بهترین هرکس اون چیزیه که خودش دوست داره‌یه زوج جوون دیدین نگید " عه تو که از همسرت خیلی سرتری"دوستتون یه لباس خرید نگید "رنگ بهتر نداشت؟" و...بقیه که نباید به سلیقه ما زندگی کنن!کاری نکنیم که اطرافیانمون از ترس حرفای ما قید دوست داشتن هاشونو بزنن..تو زندگی آدما همیشه مرز های باریکی وجود دارن بین رک بودن و بیشعوری ، بین احترام و چاپلوسی ، بین اعتماد به نفس و خود شیفتگی ...این مرزها تعیین کننده ی بزرگی آدماست یادشون بگیریم.

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
تو رو کوبوند زمین 😯😯😯

اره برداشت از اینطرفش ک خواب بودم زد اونطرفم ی لحظه زمین لرزید کمرم استوخوناش صدا داد ولی اون ب خودش نگرفت گفت تو ادم نمیشی

اگه به گذشته برمیگشتم مطمئنا سرنوشتمو یه جور دیگه می ساختم...
اره برداشت از اینطرفش ک خواب بودم زد اونطرفم ی لحظه زمین لرزید کمرم استوخوناش صدا داد ولی اون ب خودش ...

بابا اینارو میگید وحشت میکنم از ازدواج

فقط 9 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
تیکر هدفمه حامله نیستم.تویی که داری این امضا رو میبینی...آره خود تو   یه لبخند گشاد بزن اینجوری  آفرین الاان خوشگل شدی   دیگه نشینی غصه بخوریا همه چی درست میشه...   
اره برداشت از اینطرفش ک خواب بودم زد اونطرفم ی لحظه زمین لرزید کمرم استوخوناش صدا داد ولی اون ب خودش ...

واااااااایییی خیلی بد بوده من بودم دهنشو صاف میکردم 

چو قناری به قفس یا چو پرستو به سفر؟                                 هیچ یک من چو کبوتر نه رهایم نه اسیر🙂                                  چیزی که وحشتناک بود حس می کردم                                                 نه زندهِ زنده هستم نه مُردهِ مرده  💔بهترین هرکس اون چیزیه که خودش دوست داره‌یه زوج جوون دیدین نگید " عه تو که از همسرت خیلی سرتری"دوستتون یه لباس خرید نگید "رنگ بهتر نداشت؟" و...بقیه که نباید به سلیقه ما زندگی کنن!کاری نکنیم که اطرافیانمون از ترس حرفای ما قید دوست داشتن هاشونو بزنن..تو زندگی آدما همیشه مرز های باریکی وجود دارن بین رک بودن و بیشعوری ، بین احترام و چاپلوسی ، بین اعتماد به نفس و خود شیفتگی ...این مرزها تعیین کننده ی بزرگی آدماست یادشون بگیریم.
تازه عروس میره با ناز بغل شوهزش میگه باز سگ شدی؟؟؟ جوک بود آیا؟

اخه بمن گفت از صبح سگ شدی و از جلو چشمام گم شو و از این حرفا منم اونطوری نگفتم ک میگم ب ترکی اون معنی رو میده

اگه به گذشته برمیگشتم مطمئنا سرنوشتمو یه جور دیگه می ساختم...
واااااااایییی خیلی بد بوده من بودم دهنشو صاف میکردم 

منم اومدم اتاق در خونه رو قفل کردم قایم کردم کلید ماشینشم قایم کردم ک نتونه پیدا کنه ولی از ی طرفم میگم بی محلی کنم ک خودش عذاب بکشه ولی کسیم نیست ک بی محلی کنم و بیاد جلو

اگه به گذشته برمیگشتم مطمئنا سرنوشتمو یه جور دیگه می ساختم...
2706
ارسال نظر شما
2687