خواب دیدم باعشقم توی ساختمونی بودیم و ی چیزیگف من ناراحت شدم رفتم ازروی ی میز وسایلامو بردارم ک شامل کیف و گوشی فک کنم بای پلاستیک گوشت خام بود ک فک کنم مال من نبود داستم میرفتم بیرون ازاتاق ک داست جلومو میگرف گف معذرت میخامو اینا ولی من برای اولین بارپسش زدم و رفتم بیرون شبیع محیط دانشگامون بود و خاستم سوار ایانسور بشم ک منو برد اونطرف سالن ک دیدیم تاریکع ی ذره و اسانسور نیس و ی سریا توی ایانسوری ک ردش کردیم بودن و گفتن بیاین تادر بسته نشده رفتیم سریع پریدیم تواسانسور بعد اونم دنبال ی ماشین دربست معتبر بودیم تا باهاش بریم خونه خالم ک باخانوادم حرف بزنع براازدواج توراه عشقم ب عنوان راننده بود ینی جای راننده نشیته بود یکی ازفامیلامون نشیت توماشین منم اشاره کردم ک فامیلمونه ی وقت منو صدانکنه تاباهام حرف بزنه بعدم اون ک مقصد پیاده شد کسای دیگ سوار شدن و منم گلایه میکردم ک چراتورودروایسی میمونی بیا زودبریم دیر میشه الان باز کس دیگ ای میاد مجبوریماونم سوار کنیم بعدشم فضای خونه بود ک دارن خانواده ها باهم حرف میزنن
اینم بگم ک خاستگاری اومدن ولی ازدواجمون ب هم خورد علاقه ب هم داریم و هرارگاهی درارتباطیم دیشبم ی چیزی بهش گفتم دلخور شد بعدش خوابیدم ای خابو دیدم
ببخشید زیاد شد